کد مطلب:33619 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125
روا باشد انا الحق از درختی موسی در بیابان و پس از بازگشت از نزد شعیب، درختی دید كه بر آن آتشی فروزان بود. به سوی آن درخت رفت و درخت با او گفت كه ای موسی من خدا هستم. شیخ شبستری می گوید آن درخت كه نمی گفت من خدا هستم، در واقع خداوند خود می فرمود كه من خدایم، اما این سخن از ناحیه و مجرای آن درخت به گوش موسی (ع) می رسید. مولوی نیز تمثیلی [صفحه 187] قریب به این مضمون دارد و می گوید هنگامی كه كسی جن زده می شود، سخنانی بر زبان می آورد كه مردم آن را سخنان وی نمی دانند، بلكه سخنان آن جنی می دانند كه بر وی غالب شده است. چون پری غالب شود بر آدمی هر چه گوید آن پری گفته بود چون پری را این دم و قانون بود اوی او رفته پری خود او شده (مثنوی، دفتر چهارم، ابیات 2115 -2112) وقتی كه یك پری چنین قدرت چیرگی بر آدمی دارد، خدای آن پری به طریق اولی بر این كار تواناست. گر چه قرآن از لب پیغمبرست (مثنوی، دفتر چهارم، بیت 2122) باری سخن، سخن خداوند است اما از زبان پیامبر، یا درخت یا بایزید به گوش می رسد. هنگامی كه بحث به این مطلب باریك می رسد. مولوی مطابق شیوه ی معمولش سخن در می كشد و توضیح بیشتر را روا نمی بیند. لب ببند ار چه فصاحت دست داد بر كنار با می ای مست مدام (مثنوی، دفتر چهارم، ابیات 2146 -2145) ما بدون آنكه در مقام داوری در خصوص اینگونه داستانها باشیم، [صفحه 188] همین قدر بیاد می آوریم كه در تاریخ فرهنگ و اندیشه ی عارفانه و صوفیانه ی ما این اعتقاد وجود دارد كه بنده به جایی می رسد كه خداوند در وی تجلی می كند و او را به منزله ی زبان خود برمی گیرد و در نتیجه بر زبان آن بنده سخنانی جاری می شود كه در عرف كفر آمیز شمرده می شود، ولی در واقع عین حق و توحید است.
شیخ شبستری نیز در این باره می گوید:
چرا نبود روا از نیكبختی
گم شود از مرد وصف مردمی
زین سری ز آن آن سری گفته بود
كردگار آن پری خود چون بود؟
ترك بی الهام تازی گو شده
هر كه گوید حق نگفت او كافرست
دم مزن و الله اعلم بالرشاد
پست بنشین یا فرود آ والسلام
صفحه 187، 188.